۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

مرده‌ای که آلزایمر هم دارد


بیست سال آزگار است که او خلق الله را سر کار گذاشته . یک بار می گوید یک وجب آرزو هم ندارم و در جای دیگر اما یقه ی زمین و زمان را می گیردو از همه شاکی است.

پیرمرد پرحرف و بی نوای قبلا نیویورکی و به قول خودش در حال حاضر اهل هیچ کجا ، امسال رکورد جدیدی از خود در تعداد مصاحبه های مطبوعاتی و تلویزیونی بر جای گذاشته و رقیبش در این عرصه باز هم کسی نیست جز خودش . آلن به عنوان یک فیلمساز درجه یک تثبیت شده ، طی نوامبر 2007 تا اکتبر 2008 ؛ 48 مصاحبه ی مطبوعاتی انجام داده که این گفتگوها ؛ هم بانشریاتی پروزن و بسیار معتبر مثل " نیویورکر " صورت گرفته و هم با مطبوعات زردی مثل "سان ".


امسال او پرکارتر نشان داده و دست رد به سینه ی هیچ خبرنگاری نزده .چنانکه هم با مجله ی سینمایی "دنمارک فیلم" به عنوان هفته نامه ای بسیار گمنام و با تیراژ 5500 نسخه واقع در شمالی ترین نقطه زمین دیالوگ کرده ،هم با نیوزویک و سانفرانسیسکو کرونیکل که اولی تک است و دومی ششمین تیراژ را در یو اس دارد .


آلن اما طی 15 نوامبر 2008 تا اول نوامبر امسال این رقم را به عدد باورنکردنی 63 عنوان مصاحبه مطبوعاتی ارتقا داده و گستره ی جفرافیایی نشریاتی که با او گفتگو کرده اند فقط قطب شمال را در بر نمی گیرد .


به همه ی این ها اما باید کانال های تلویزیونی اسپانیا و انگلستان را هم اضافه کنید. پیرمرد غرغروی 74 ساله حسابی دم رسانه های این 2 کشور را داشته و چرا ؟ آلن مدتهاست که در لندن و بارسلونا لنگر انداخته و احترام کسب می کند. و آخرین فیلمش را نیز در لندن ساخته است.


مگر خودش در مارس 2001 نگفته بود:


فیلم ساختن خارج از نیورک جانم در حکم مردن است . من فیلمسازی نیستم که در سواحل غم زده ی شهرهای انگلیس بخواهم فیلمی بسازم. کار در لندن ؟ باور نکردنی است . محال است...


او که یکسال و نیم پیش برای ساختن " هرچه که کارگر افتد" دوباره به نیویورک برگشته بود ؛ بازهم با بی محلی هم شهریهایش روبرو شد و مجددا و به اروپایی برگشت که هنوز هم برایش سر و دست می شکند.


همه این ها را برای این گفتم تا به مصاحبه های اخیرش برسیم. جایی که وودی آلن بالاخره به چند نکته مهم اشاره و اعتراف کرد ؛ او در گفتگوی مفصل اش با نیویورکر در هفته آخر اکتبر با جملاتی حسرت برانگیز شخصیت بوریس در آخرین فیلمش را بسیار نزدیک به خود توصیف کرد. و چرا این نکته مهم است؟ برای اینکه او در مصاحبه های مربوط به فیلم " هرچه که کارگر افتد" از هر ترفندی استفاده کرد تا از جواب دادن به این سئوال که چقدر کاراکتر بوریس به وودی آلن راستکی! شباهت دارد، فرار کند. در مراسم افتتاحیه ی این فیلم در نیویورک در 19 ژوئن امسال ، که متاسفانه حقیر هم برگزار شده بود او کج دارو مریز به این پرسش پاسخ داده بود و پیش تر از آنهم در جشنواره ی تریبیکا که متعلق به رابرت دونیروی نازنین خودمان است در آوریل امسال ، با مزه اینجا بود که در پاسخ به شباهتش به بوریس در فیلم " هرچه که کارگر افتد" فرار را برقرار ترجیح داد و کاری کرد که فقط از وودی آلن برمی آید ، او رو به جمعیت فریاد زد :


من مرده ای هستم که تازه کشف کرده آلزایمر هم دارد.و دست همسرش "سون یی پیروین" را گرفت و پرید توی لیموزین و در رفت .


موضوع مهم دیگر در گفتگویش با نیویورکر اما این بود که وودی آلن بسیار عصبی با شاهکارهایش وبا فیلم های جاودانه اش برخورد کرد. مضمون این دلخوری آلن شاید درست باشد. به زعم او نسل جدید پی درپی در این 35 تا 40 سال اخیر اگرچه " پول را بردارو فرارکن" را دیده و بسیار هم لذت برده اما سراغی از سازنده ی این کار در سالهای اخیر نمی گیرد. آلن معتقد است مطبوعات سینمایی آمریکایی و روزنامه ها از کارهای او بعد از "آنی هال" چیزی ننوشتند تا " گلوله ها بر فراز برادوی" ساخته شد. سپس بازهم مطبوعات آمریکایی اورا به گوشه ای انداختند و دیگر کاری به کارش نداشتندو این روند تا کنون ادامه داشته است. جالب اینجاست که آلن اعتقاد دارد عمده ی مطبوعات اروپایی و اصلا در تمام دنیا به جز آمریکا همگان اورا می شناسند و کارهایش را دوست دارند. و مقایسه کرده که اروپایی ها اگرچه زیروبم کارهایش را بارها وبارها در گفتکوها ی مطبوعاتی و یا تلویزیونی شان با او پرسیده اند و می دانند اما بازهم برای چندمین بار و دوباره و دوباره از او می پرسند . او این همه گلایه می کند و از زمین و زمان شاکی است اما در ونیز امسال گفته بود : یک وجب آرزو هم ندارم.


اینجاست که واقعا آن جمله ی بامزه ای که در افتتاحیه ی تریبیکا ی امسال گفته بود عینیت تام و تمام پیدا می کند. او واقعا یک مرده ای است که آلزایمر هم پیدا کرده و به یاد نمی آورد که سهم عمده ی موفقیت هایش مدیون مطبوعات دهه ی 70 است. او از همان موقع عطش سیری ناپذیری برای دیالوگ کردن داشت . روندی که روز به روز بیشتر هم می شود. او با 74 سال سن هنوز مثل جوان های 20 ساله با حضور ذهنی باورنکردنی در گفتگو هایش از گذشته حال و آینده می گوید و این را مدیون حرافی ذاتی اش باید دانست.


برای ایرانی جماعت وودی آلن با فیلم های جاودانه اش احترام پیدا می کند. باور کنیم همین است و بس . مشکل اینجاست که به او احترام می گذاریم اما دیگر دوستش نداریم. مگر می شود "پول را بردارو فرار کن " را برای پانصدمین بار ببینیم و ازخنده نمیریم؟ یا اگر هوس دیدن یک کمدی رومانس به سرمان بزند بازهم برای صدمین بار یکی از انتخاب هایمان ؛ آنی هال خواهد بود. بدبختی اینجاست که دیگر تحمل فیلمی که از سناریو های هزار صفحه ای درست شده باشد را نداریم. کاری که آلن در تمام چهل سال فیلمسازی اش انجام داده . فیلم های او تریلر های کلمات را جابجا می کند و پانزده یا بیست سال است که دیگر فاتحه این گونه فیلم ها خوانده شده. و تماشاگر فیلم های حراف را نمی پسندد. دیگر دهه ی هفتاد نیست که وراجی در فیلم های سینمایی هنر به حساب بیاید و البته وودی آلن استاد تمام عیار این گونه ساخت و ساز ها بود.با همه ی این حرف ها اگر فکر می کنید او یک مرده ی آلزایمر گرفته نیست منتظر آخرین فیلمش بمانید . اینهم اسم فیلمش با تایتل اصلی :you will meet a tall dark stranger . ترجمه اش هم با خودتان . وچرا؟ چون حداقل آلن 25 سال است که حتی با عنوان فیلم هایش هم خلق الله را آزار می دهد . چرا که مشکل فقط به ما برنمی گردد. فرانسوی ها برای هر اکران از کارهای او هفت یا هشت عنوان مجبورند در نظر بگیرند . یعنی در محله ی شمالی پاریس فیلمش یک عنوان دارد و دو تا خیابان پایین تر یک عنوان و پوستر دیگر و... او از این بازی ها کیف می کند و سرآخر هم می گوید آلزایمر مرده ای دارم.


http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=25257

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر