
چهل و پنج سال پیش یک شب قندیل مسجد جمعه ی قم ناپدید شد و همه ی شهر از این اتفاق شوکه شده بودند. ظاهرا تلاش هایی هم برای پیدا شدن این شئ بسیار گرانقیمت که بواسطه وقف شدن به مسجد مهمی مثل مسجد جمعه ، به صورتی نمادین دیگر مقدس هم شده بود ؛ انجام گرفته بود . اما نه از دزد نابکار خبری بود نه از قندیل نازنین . کار به جایی رسید که طلبه های قمی هم بسیار از این رخداد عجیب ، شاکی بودند و پیگیر ماجرا . آن زمان روحانی بزرگوار مرحوم حسین آقای کبیر ، که ذوقی در شعر داشت و به فولکور هم علاقه مند بود و چه بسا خود در فرهنگ فولکور آن زمان قم و زندگی طلبگی ؛ سرآمد بود چند بیت شعری پیرامون این واقعه و خطاب به خادم مسجد که مرحب نامی بوده سرود . اشعاری که اگرچه از فرط عامی بودن شاید خنده دار هم جلوه گری کند ، اما چنان تاثیر گذاری در شهر قم داشت که هنوز هم بسیاری از دوستان آن مرحوم ؛ آن واقعه را اگر هم فراموش کرده باشند ، ابیات مرحوم حسین کبیر را به یاد دارند . او به طعنه و کنایه سروده بود:
قندیل مسجد جمعه را بردند/ بفروختند و پول آن خوردند/ ای مرحب حق گو/ قندیل مسجد کو
این شعر این قدر در شهر و این سو و آن سو خوانده می شد تا اینکه در کمال تعجب مدتی بعد خبر رسید که قندیل سر از موزه ی اصفهان در آورده. یعنی دزدان قهار قندیل دزد ، اگرچه در شب تاریک قندیل عالیمقام را کف رفته بودند اما در روز روشن ، آن را به مسئولان موزه ی اصفهان فروخته بودند . این قضیه اما هضمش برای طلبه های قم امکان پذیر نبود و به کتشان اصلا وابدا نمی رفت که داستان این سرقت توسط دزدهای عادی انجام شده باشد. آنها ، احتمال آن می دادند که هم دزد و هم فروشنده و هم خریدار همگی دستشان توی یک کاسه است . این بود که مرحوم حسین کبیر دوباره و به طعنه سرود :
مرحب بیا قندیل و پیدا شد/ در اصفهان در موزه پنهان شد/ مرحب تو غوغا کن / قندیل و پیدا کن
قندیل پیدا شد و به مسجد جمعه برگشت اما اینکه چه کسی یا کسانی قندیل نازنین را کف رفته بودند چیزی بود که حتی خود مرحوم حسین کبیر هم نفهمید. اگرچه بعضی ها هم اعتقاد داشتند این قندیل مرجوع آن قندیل اصل نیست و ...
این از قندیل مسجد و سرنوشتش که به واسطه ی شعر ی فولکوریک هنوز روایتش زنده مانده . جالب بود اگر مرحوم کبیر زنده می بود و در باره آن کامیون نازنین کذا و کذا که در مرز ترکیه هاپولی شده ، چیزکی فولکوریک می گفت تا سرانجام کسی پیدا شود و سراغ کامیون مفقودی را بگیرد و هم اینکه خود اصل شئ یعنی 18 میلیارد دلار کذا و کذا را...
با 2 تفاوت عمده یکی اینکه قندیل مسجد جمعه واقعا دزدیده شد اگرچه برگشت داده شد . اما داستان کامیون و 18 میلیارد دلار و این حرفها هنوز نوع گم شدنش در یک رودربایستی تاریخی ( چیزی در تاریخ سن و سال همان قندیل نازنین) گفته نشده و دزدش و سارقانش نیز همینطور. ترکها که می گویند کی؟ چی؟ آهان؟ چی؟....و خلاص .
اما در داخل نازنین خودمان حرف ها و حدیث ها اگرچه متعدد است اما معنی و مفهومش چیزی در حد همان : کی؟ چی؟ آهان؟ چی؟....و خلاص است.
عده ای در اظهار نظری تاریخی می گویند کامیونی در کار نبود و یک فرقون بی صاحب بوده که مفت هم نمی ارزیده و محض رضای خدا ولش دادند دم مرز ترکیه ؛ تا کشاورزی ، پیشه وری ؛ کسی به هر حال از کشور دوست و همسایه آن را ببیند و بردارد به زخم زندگی اش بزند . پس همسایه به چه درد می خورد آنهم وقتی ترکیه جان باشد.
عده ی دیگر می گویند اول ؛ عکس از جلو و عقب و پلاک کامیون نازنین و صورت اموال را یه کسی بیاورد تا شکایتی اصلا موجود باشد تا رسیدگی هم در دستور کار قرار بگیرد.
عده ای دیگر این وسط پای مسئولان را نستجیرو بالله به میان می آوردند. چیزی در مایه های سهل انگاری و این حرفها . فقط همین . کسی مثلا هیچ شباهتی بین برندگان قندیل و کامیون حتی به مخیله اش هم راه نداده...
عده ی دیگر اما؛ وجود مبارک شان ؛ کامیون را فدای سر ملت شریف می دانند و برای اثبات اینکه کامیون باشد یا قندیل فدای یک تار موی ملت شریف ایران ؛ می آیند کامیون بر نازنین را دعوت می کنند سر سفره گاز . همان مهمان شریفی که می گفت: کی؟چی؟آهان؟چی؟...
بنظر میرسد کامیون نازنین پیش غذای دل چسبی بوده برای صرف گاز . آن خنده ی اردوغان هم در فرودگاه نشان داد که هم پیش غذا و هم غذای اصلی به خوبی از هضم رابع گذشته اند...شاید اگر مرحوم حسین آقای کبیر هم زنده بود ؛ نمی توانست چند خطی شعر ی در مایه های فولکور برای مردم بگوید چراکه عرض کردم ؛ آن خنده و آن هضم و آن .... دیگر جایی برای فولکور نمی گذارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر