
حجم و وزن سئوال هایی که بچه هایمان ؛ در باره انتخابات اخیر ریاست جمهوری و اتفاقات پس از آن ؛ از ما می پرسند آنقدر بزرگ و زیاد است که در سوراخ نانجیب لایه اوزون هم جا نمی گیرد . پسر 10 ساله من اعتقاد دارد که هیچ کس به زندان نمی رود مگر کسی که دزدی کرده باشد و یا کسی را توی خیابان کتک زده باشد . پسر 15 ساله ام اما معنای قتل ،اختلاس و کلاهبرداری و استفاده از رانت و سو استفاده از بیت المال را می داند پس به زعم او کسی را می گیرند که این آیتم ها در باره اش صدق کند به اضافه دو آیتمی که داداش کوچکترش اعتقاد دارد. پسر کوچکترم از من می پرسد این آدم هایی که توی تلویزیون چندین بار دیده با لباس زندان ؛ این ها چه کسانی هستند؟ چرا اینقدر زیادند ؟ چی دزدیدند؟ کی دزدیدند ؟ این دزدها چرا اینقدر پیر و پاتال هستند؟ چرا ریش دارند ؟پس چرا هر دزدی که برنامه ی در شهر شبکه 5 نشان می داد بی ریش بودند؟
بامزه اینجاست که داداش بزرگترش به او می گوید : شاید تغییر قیافه داده اند . مثل فیلم " ماموریت غیر ممکن" .بعد هم ادای آدم بزرگ ها را در می آورد و می گوید تو به این چیز ها کاری نداشته باش ؛ بزن کانالی که کشتی کج داره پخش می کنه .
همو اواسط تابستان به شوخی به مادرش گفته بود می خواهد پوستر چند تا از کسانیکه این روزها با هم گلاویزند را پیدا کند و بگذارد کنار پوسترهای قدو نیم قد جان سینا ؛ رندی اورتون ، باتیستا، آندر تیکر و چند تای دیگه از این گردن کلفت های کشتی کج و لیگ دابلیو. دابلیو .ای . در و دیوار اتاق بچه های من پر است از آنها. مدام پوستر های اینها را به روز ،گیر می آورند و جایگزین قدیمی ها می کنند. اسامی تمام این کشتی گیران راهم میدانند که هیچ ؛ نسب و سن و سال و سابقه و کلا بک گراند همه شان را از حفظ اند. خب عجیب هم نیست که بیایندو چنین تیکه ی اساسی هم نثار ما کنند. این پوسترها اما همین جوری هم نصب نشده اند . آنهایی را که دوست دارند مثل جان سینا را به سقف اتاق چسبانیده اند .و از آنهایی که بدشان می آید پائین دیوار و دم دست گذاشته اند تا هر وقت که از کنارشان می گذرند بی نصیب از فیگور چک و لگد نمانند.
پسر بزرگ من به مادرش نگفته بود این پوستر های آقایان گلاویز را کجا می چسباند. شاید هم یکی از آنها را می برد کنار پوستر جان سینا؛ به سقف می چسباند! یا شاید همه شان را ! شاید هم همه شان را دم دست می گذاشت .بچه های من در مدرسه هایی درس نخوانده اند که وکیل مجلس بودن پدر هم کلاسی شان ، روتین ترین چیز ممکن باشد . پدر هم نیمکتی پسر کوچکم کاهو فروش سر خیابان ما است . همان پسر مرد کاهو فروش بوده که به پسر من معلم روزنامه نگار گفته مگر می شود دزدی ریش داشته باشد؟
این سئوالات عام است و بچه های عوام هم ممکن است بیشتر بپرسند.ما برای همه فکر می کنیم و توصیه می دهیم به غیر از بچه های 10 تا 15 ساله مان. چه توضیحی باید برای این داستان خردادماه 88 برایشان داشته باشیم؟
تاریخ به ما می گوید بزرگتر ها باهم آشتی می کنند. اما و آیا سهم بچه هایمان از این آشتی اینقدر هست که آن سوراخ نانجیب -که در فوق اشاره کردم - را برای همیشه پر کند؟ جواب یک نع گنده نباشد انشالله .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر