۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

ژورنالیست ششدانگ، کنتور می‌اندازد!


هر مسئولی باگرفتن مجوز یک نشریه ، دیگر خود را یک ژورنالیست ششدانگ و تمام عیار هم می داند. این ادعا یی است که یک روز مثل همین داستان بررسی مدرک تحصیلی مدیران دولتی، گریبان گیر مدعیان خواهد شد.

سفره مطبوعات ما به صورتی کلاسیک خالی است . آنچه در این سفره ها چیده می شود فست فود های آماده ای است که عمدتا برای چیده شدن در چنین سفره ای پخت نشده اند . سر آشپزان این سفره ها نه همیشه و نه همه شان اما عمدتا کسانی بوده اند که هرگز در کنار اجاق نایستاده اند و صاحبان سفره نیز خود چندین سفره دیگر از 10 تا 100 تا ، در جاهای مختلف دارند سفره هایی که مثل نشریه شان به صورتی کلاسیک مجوز گرفته است . برای آنها یا شغلشان در این بازی کلاسیک نقش اول را داشته یا نسب شان و یا اینکه صاحب جمال هم البته بوده اند .


تازه آنها سفره های دیگر هم دارند که هنوز پهن شان نکرده اند ، یا ممکن است همین الان ، در حال خروج از جایی باشند که دوستی به رسم تحفه و البته به نیت خیر سفره ی تا شده ای زیر بغلشان گذاشته باشد. این سفره های هنوز پهن نشده ، امتیاز یا مجوز های نازنین نام دارند. از مجوز آژانس هواپیمایی تا مجوز آموزشگاه فرهنگی و از امتیاز یک باشگاه اسب دوانی یا امتیاز یک سایت پرواز گلایدر و کایت ، همه جور سفره ی پهن شده و تانخورده آنها دارند . حتی از فرط ازدیاد ، آنها ممکن است نام تعدادی از سفره ها را فراموش کرده باشند . می گویند شاهان قاجاری ، نه تعداد و نه اسامی بچه هایشان را نمی دانستند. البته هم چنانکه آن بچه ها قانونی بودند این امتیاز ها و سفره ها هم قانونی اند .


مدیریت ژورنالیستی سنتی ، کاری است که آنها انجام می دهند. بقیه اش به عهده دیگران است . بدنه زنده و حقیقی مطبوعات .چنین روزنامه هایی چه می توانند برای آشپز هایشان داشته باشند ؟ همان نویسنده و خبرنگار و مترجم و ویراستار مگر چیزی جز همین آشپزان فرهنگی هستند . او تمام خلاقیت و تجربه را مصروف این مهم می کند تا مقاله ای بنویسد و در قالب یک غذای فرهنگی بیاورد سر سفره . همه ما نهایت زورسالمی که زدیم همین بوده است . که هرگز کار کمی نیست .همین که هر روز یک غذای سالم و اگر شد خوشمزه را با اجازه ی سرآشپز داخل سفره بگذاریم ، و اگر در حین آماده شدن این غذا تا زمان انتقالش به سفره اتفاقی نیفتد یعنی چشم نور چشمی و یا جانشین اول و دوم و سوم صاحب سفره به ما نیفتد ، حال روز آشپز مان هم آن روز خوب بوده باشد، باید کلاهمان را ده متر بالا بیندازیم . در سیستم مدیریت ژورنالیستی سنتی سرنوشت همین است . تازه اگر این شانس را کسی داشته که در جایی بوده که هم صاحب سفره و هم سرآشپزش راستکی بوده اند و حالا از سر ناچاری به سفره خانه مورد بحث آمده باشد، بله . سرنوشت اش همین است .


چرا این کار روتین باید بهترین کار ما باشد ؟و بعد از 18 ، 20 سال که نگاهی به کارهایمان و دست پخت مان می اندازیم - حال هرکدام بسته به حوزه و نوع علاقه مندی و آبی که لولهنگ مان بر می داشته - از این همه تکرار وحشت زده شویم . اگرچه و براستی در طی این سالها کنتور می انداختیم اما چرا اینقدر تکراری که دل بهم زن شده است. داستان به همان مدیر یت از نوع سنتی اش بر می گردد .


علت این است که هر کس که در این 3 دهه به نوعی با سیاست مربوط بوده و یک اندک ذوقی هم ؛ اگرچه به اشتباه ،در وجود نازنین اش احساس می کرده ، نه برای کار ژورنالیستی بلکه برای مدیریت آن یا از ابتدا یا در سنوات بعدی پا پیش گذاشته است. و این اعتماد به نفس را هم البته داشته که مجوز نازنین را می تواند بگیرد.


این افراد از هر جا که فکرش را بکنیم وارد این حرفه شدند و اصلا کار به جایی رسیده که بسیاری از سیاستمداران خود را یک ژورنالیست تمام عیار می داند.خدا خیر بدهد به بعضی کسانیکه در این حوزه مسئولیت داشتند و حالا که فراغت دارند یا ندارند اما آمدند و کاری مطبوعاتی راه انداختند و عرق هم می ریزند . یعنی در کنارکار مدیریتی شان دارند کارگری هم می کنند. اما دوستان و مدیران دیگر چه؟ اصلا می شد بدنه فنی مطبوعات و راس تکنیکال آن در زمینه های صنعتی را این دوستان تقبل می کردند . اما همین ها سراغ مدیریت ژورنالیستی رفتند . چه بسیار نماینده مجلس که وارد گود مدیریت ژورنالیستی شدند اما با سابقه های دو رقمی حضور در مجلس و کمیسیون های تخصصی آن ، هیچ جوهری ندارند که در قلم کنند . حتی یک یادداشت استاندارد گزارشی که برای عوام باشد . و در یک ستون فسقلی جا بگیرد.گر غیر این است یک نماینده ی مجلس را نشان دهید که با داشتن سابقه 20 سال حضور در کمیسیون انرژی یک مقاله ی نفتی توپ بدهد بیرون . اصلا این ها می توانستند در کنار این مدیریت ژورنالیستی چند تا خبرنگار صنعتی ؛ و تخصصی تربیت کنند.


کار به جایی رسیده که هر وقت یکی بیکار می شود یا حتی جابجا ( از یک سنگر خدمت به سنگر خدمت دیگری می رود) اولین سئوال از او این است : اسم روزنامه تان چیست ؟ این سئوال اگرچه در باره خیلی از افراد جواب ندارد ، برای عده ای دست بر قضا و سر تیر، یک جواب حاضر و آماده دارد :


هنوز اسمش قطعی نیست ولی دوستانی که زحمت این روزنامه ( وزین را یادتان نرود) خواهند کشید . اسمی با مسما هم که گویای هدف فرهنگی ما نیز هست برایش انتخاب خواهند کرد .


باز هم خدا را شکر شاید مدتی دیگر این جواب کلاسیک را بشنویم :


اسم این روزنامه و رسمش و هدفش مدتها است که مشخص شده ، حتی برای تسریع در کار مجوز چاپخانه هم گرفته ایم ؛ دوستانی که قرار است این روزنامه ( وزین اش یادت نره ) را در آورند ؛ هم سخت در تلاشند ؛ خدا را چه دیدید شاید همین فردا شماره اول را دیدید.


بله .موانع پر شماری داشته ایم .بسیاری دیگر از زیر ساخت ها راهم نداشته ایم تا بتوانیم همین الان و سرضرب ، با سر بالا،اسامی حداقل 10 تا خبرنگار نفتی ، صنعتی ، محیط زیست ، شهری و ...که گرید و کریدیت و مهم تر از همه پرنسیپ جهانی در حوزه ی کاری اش را پیدا کرده باشد ، ردیف کنیم .اما قطعا یکی از موانع داشتن این ذخایر، همین مدیران ژورنالیستی سنتی بوده اند .


http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=22018

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر