۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

صداشو در نیار!




پرده‌های پاره پیرامون هر پیشنهادی که برای مطبوعات و به نفع روزنامه‌نگار باشد.

پرده اول : چند مشاور محترم در امور مطبوعاتی !


نه نه نه ! مگر پیشنهاد دادن به این سادگی ها است . عمری باید در تحریریه گذران کرده باشی . این که نمی شود هر کس بیاید در امر روزنامچه جات ! پیشنهاد بدهد . سابقه ی کار پس چه می شود ؟ هرچه باشد ما خودمان توی وسط مطبوعات پیراهن پاره کردیم ، البته آمار این جر خوردگی ها را دقیق نمی دانم اما می توانید از رئیس دفترم بپرسید . بعد هم مگر کسی چیزی گفته ؟ خبری شده ؟ ما که یدونه هم ندیدیم چه برسه به دوازده تا !


پرده دوم : چند مدیر محترم در امور مطبوعاتی !


نه نه نه ! مگر پیشنهاد دادن به این سادگی ها است . شوخی که نیست . رسانه ای گفتن ، روزنامه ای گفتن . برای پیش نهاد دادن باید نگاه ها رو به آینده باشد . نه رو به روزنامه جات و آدم های توش! این کار مدیریت می خواهد . پیشنهاد دادن سابقه کاری مرتبط می خواهد . من خودم در ایام مدرسه مدام بلند گو دستم بود و توش هوار می کشیدم . جلوی روی ناظم مدرسه هم این کار را می کردم . پیشنهاد دادن در امور رسانه ای به ویژه روزنامه جات همچین جرات هایی می خواهد . چنین سابقه کاری مر تبط می خواهد . بعد هم مگر کسی چیزی گفته ؟ خبری شده ؟ ما که یدونه هم ندیدیم چه برسه به دوازده تا !


پرده سوم : چند سرمایه گذار محترم در امور مطبوعاتی !


نه نه نه.مگر پیشنهاد دادن به این سادگی هااست . هر کس باید بره رد کارش . هر کسی کار خودش بار خودش آتیش به انبار خودش . چیکار به انبار کاغذ و سهمیه کاغذ من دارید ؟ من روزنامچه ام را دارم . مثل بوق پدر بزرگم ، عمیق درش می دمم . اگر هم نخواهم درش نمی دمم . هیچ کدام از زیر دست هایم ، هنگ میرزا بنویس ها یم ، نه بیمه می خوان . نه هیچ چیز اضافی دیگه ای . چشم و چال ندارین ببینین ؟ خب بود می رفتم سرمایه ی حلالم رو می ریختم توی میدون تره بار ؟ بعد هم مگر کسی چیزی گفته ؟ خبری شده ؟ ما که یدونه هم ندیدیم چه برسه به دوازده تا !


پرده چهارم : چند برنامه ریز محترم در امور مطبوعاتی !


نه نه نه . مگر پیشنهاد دادن به این سادگی ها است . ما که سالها مدیریت و برنامه ریزی کردیم و هیچ اتفاقی برای هیچ روزنامچه نویسی نیفتاد. هیچی به هیچی . نه ما با اونها کار داشتیم نه اونا با ما. به هر حال جنم مدیریت و برنامه ریزی چه کارها که نمی کند . من سالها در کیوسک عموم اینا کار کردم . عرق ریختم ، مدیریت کردم . اون جا هم هیچ اتفاقی نیفتاد . وقتی اتفاقی نمی افتد ، بعضی ها دوره بر می دارند پیشنهاد می دهند که که کاری صورت بگیرد . برای چه ؟ مدیریت بی دردسر پس چه می شود ؟ بعد هم مگر کسی چیزی گفته ؟ خبری شده ؟ ما که یدونه هم ندیدیم چه برسه به دوازده تا !


پرده پنجم : چند استاد محترم در امور مطبوعاتی !


نه نه نه . مگر پیشنهاد دادن به این سادگی ها است . من بارها در کلاس درس روزنامه نگاری ام گفته ام که سرک کشیدن در کار مطبوعاتی باید با مشورت اساتید این رشته باشد. 50 سال پیش خود من هم چند پیشنهاد برای بولتن دانشگاهمان ارائه دادم . بله عزیزم . این پیشنهاد دادن ها باید با نظر یک استخوان خرد کرده ای باشد . آی لگن فقراتم . اون عصا رو لطف کن ، بده من . بله جانم اینجوری ها بود که آن جوری ها شد . بعد هم مگر کسی چیزی گفته ؟ خبری شده ؟ ما که یدونه هم ندیدیم چه برسه به دوازده تا !


پرده آخر :


حسین انتظامی ( 20 سال بعد ): طرح نظام صنفی چی شد؟ من 12 پیشنهاد برای مطبوعات دارم

http://www.khabaronline.ir/news.aspx?id=21382

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر