۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه





يك كوتوله از سرزمين ميانه




مهدي تهراني:فيليپ پولمن از وقتي كه ملحد شده، با مردم دنيا به‌ويژه آمريكايي‌ها و ژاپني‌ها بيشتر نرد عشق مي‌بازد و مدام از خيل عظيم كودكان سراسر جهان صحبت مي‌كند كه شيفته آثارش هستند.
حتماً مي‌دانيد پولمن به اندازه يك بند انگشت نزد نويسندگان معتبر انگليسي حتي در لندن و يا در آكسفورد محبوبيت ندارد.
قطب‌نماي طلايي كه اولين بار در 1995 چاپ شد (البته عنوان اوليه آن Northern Lights بود به معني سپيده شمالي) در خود انگلستان اصلاً تحويل گرفته نشد، 2‌هفته بعد گاردين يك ستون در موردش نوشت و مدتي بعد پروتستان‌هاي متعصب نسخه پولمن را پيچيدند و بعد نوبت كاتوليك‌ها شد كه در ساير كشورها نسبت به پولمن (هرچند كمتر) ايراد بگيرند.
اما در آمريكا و سپس در پاييز 1996 در ژاپن فيليپ پولمن يكباره نويسنده‌اي خاص شد و رمانش حسابي توي بورس افتاد.
خدا را شكر كه اين فيلم (هرچند بسيار محدود) در ايران نيز به صورت جشنواره‌اي دارد پخش مي‌شود। اين تا اينجاي قضيه؛ اما احساس آمريكايي‌ها و ژاپني‌ها و تحويل گرفته شدن از سوي آنها چنان «پولمن» را از خود بيخود كرده كه پس از ساخته شدن فيلم، توي كار «لوئيس» و «تالكين» گذاشته. كافي است نوع مصاحبه‌هاي او را و فقط جملات اوليه‌اش را بخوانيد.

«تالكين» وقتي فوت كرد، پولمن 27 ساله بود. به قول منتقد گاردين به احتمال فراوان پولمن حتي نمي‌دانسته كسي با نام تالكين وجود دارد اما بعدها سردر كتاب‌هايش كرد.
اين روند در مورد بدذاتي پولمن نسبت به لوئيس هم وجود دارد. لوئيس كه مجموعه «نارنيا» را در كارنامه دارد و تالكين به خاطر هابيت‌ها و سه‌گانه ارباب حلقه‌ها، مدت‌ها است كه از سوي پولمن كوبيده مي‌شوند و جالب اينجاست كه فقط جماعت ژاپني و آمريكايي جلوي حرف‌هاي او سر تكان مي‌دهند.
او هرگز جرأت نكرده در خود لندن تالكين را بدون عنوان پروفسوري‌اش خطاب كند.
از منظر پولمن ملحد؛ نوشتن ماجراهايي كه مرز ميان خير و شر مشخص و واضح و غيرقابل تغيير ارائه شده،كاري چرت است. از نگاه او هيچ‌گاه نمي‌توان ميان خير و شر مرزبندي مشخصي كرد چرا كه ممكن است بسياري از كارهاي شر براي افراد به‌طور يقين هرگز شر و بد نباشند.
او تالكين را يك مذهبي و پيرمردي كاتوليك عنوان مي‌دهد كه مذهب، همواره در كارهايش بر استعداد او لگام زده و در همه آثارش سعي داشته كادربندي مذهب را به رخ بكشد।

او حتي لوئيس را يك نادان پروتستان معرفي مي‌كند؛ آدمي ماليخوليايي كه مدام در «نارنيا» به دنبال طرح سؤال و جواب‌هاي عجيب و غريب است و هرچه بيشتر كند‌و‌كاو مي‌كند، كمتر مي‌جويد.
اما حقيقت اين است؛ پولمن بدجوري به خودش وعده و وعيد داده كه سران «نيولاين» قسمت‌هاي دوم و سوم و... را هم براي «قطب‌نماي طلايي» در سال‌هاي آينده كليد بزنند.
راي او اين مهم نيست كه فيلم اول كه به ضرب و زور در سپتامبر 2007 به اكران سراسري رسيد، حالا در پايان هفته نهم اكران تنها در 9‌سينما نمايش آن ادامه دارد و تا الان فقط 69 ميليون دلار فروخته، براي او مهم است كه رمانش بالاخره تبديل به فيلم شد؛ چيزي كه او حداقل 6 يا 7‌سال در آرزويش بود.
سه‌گانه «نيروي اهريمني‌اش» براي او منبع شهرت است و ثروت. حالا اگر به جاي «كريس وايتز» كارگردان «قطب‌نماي طلايي» (او را با فيلم «درباره يك پسر» محصول 2002 با بازي هيو گرانت و راشل وايز به ياد بياوريد) كه اين فيلم چهارمين يا پنجمين فيلم كارنامه‌اش بوده؛ يك كارگردان گردن‌كلفت و بانفوذ كتابش را به فيلم تبديل مي‌كرد كه چه بهتر وگرنه كه هيچ.

http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=45562

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر