۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه



«جواني بي‌جواني»



يك بازي تمريني قبل از مسابقه بزرگ!




مهدي تهراني:هنوز در اروپا آخرين فيلم فرانسيس فوردكاپولا در اكران است.
به ويژه در روماني، مجارستان، سوئيس وحتي مالت و لوكزامبورگ. اين در حالي است كه اكران سراسري فيلم مربوط به 21 نوامبر سال پيش است يعني حدود 6 - 5 ماه پيش.
اما «جواني بي‌جواني» در سرزمين خود خالق پدرخوانده، نه تنها به هيچ موفقيتي دست پيدا نكرد كه حتي بسياري از دوستان و مريدان و حتي تعداد زيادي از منتقدان اصلا خودشان را به نديدن و نشنيدن زدند چرا كه اعتقاد داشتند از بس اين فيلم ضعيف و مغشوش است كه پرداختن به آن مايه آبروريزي استاد خواهد شد و چه بهتر كه اصلا درباره آن حرفي زده نشود.
از نگاه اروپايي جماعت «جواني بي‌جواني» اثري است سرشار از درام و رماني مربوط به شرق اروپا. اگر نسخه دي.وي.دي جواني بي‌جواني را ديده باشيد احتمالاً شما هم متعجب مي‌شويد كه چرا كاپولاي اسطوره‌اي، اين چنين داستاني را براي كار كردن برگزيده، آن هم هنگامي كه از 56 سالگي‌اش به اين طرف يعني طي 11 سال از او خبري نبود.
به هر حال هر چه باشد سينمادوستان ايراني نيز به كاپولا بي‌تفاوت نيست و سينماي او برايشان همواره مهم بوده ولي احتمالا نه مثل آمريكايي‌ها جواني‌بي‌جواني را كنار مي‌گذارند ونه مثل اروپايي‌ها و به ويژه اروپايي‌هاي شرق‌نشين شيفته و واله اين فيلم مي‌شوند. اما هر چه باشد اين فيلم مي‌تواند نويدي باشد بر اينكه كاپولاي 69 ساله قصد دارد باز هم فيلم بسيازد. اينگمار برگمان تا 83 سالگي فيلم ساخت، كاپولا كه از او كمتر نيست.
يك پرفسور صاحب‌نام با عنوان «دومينيك» كه زندگي‌اش در فيلم «جواني بي‌جواني» به تصوير كشيده مي‌شود بعد از خودكشي نافرجامش به جواني‌اش باز مي‌گردد. از شمال روماني شروع به مهاجرت مي‌كند، سر از بخارست درمي‌آورد، مهاجرتش را به دل اروپا آغاز مي‌كند و از بسياري از سرزمين‌هاي همجوار مي‌گذرد و شاهد خشونت و وحشيگري نازي‌هاي آلماني مي‌شود.
در اين گير و دار او به ياد عشق اولش هم هست و با كسان ديگري هم آشنا مي‌شود اما سرانجام او خوش نيست... قصه پروفسور دومينيك از حدود 80 سالگي‌اش يكباره بازگشتي به 50 سال قبل دارد و سفرها و ماجراجويي‌ها و داستان‌هاي عاطفي او به تصوير كشيده مي‌شود و همه اينها در آخر كار باز هم از ديد كاپولا به يك چيز منتج مي شود: به اينكه جواني آدمي به هيچ از دست مي‌رود.
قصه جواني بي‌جواني را «ميرسيا الياده» نوشته؛ نويسنده‌اي اگر چه يك رومانيايي است، اما سال‌ها هم در ايالات متحده درس خوانده و هم‌ اينكه با داشتن كرسي پروفسوري در آنجا به تدريس مشغول شده و حالا در كتابش يك رومانيايي را تصوير مي‌كند كه در حدود سال‌هاي 1938 در بالكان به ماجراجويي‌هاي عاطفي مي پردازد.
آنچه كاپولاي سختگير را پس از 11سال به پشت دوربين كشانيده به‌زعم و اعتراف خودش به قصه بسيار خاص ميرچا الياده است؛ قصه‌اي كه كاپولا را شيفته خودش كرده. اما احتمالا داستان فراتر از اين شيفتگي‌هاست.
كاپولا پا به سن گذاشته است و خودش بهتر از هر كس ديگري مي‌داند كه 69 سالگي سن پيرمردان است. از سويي هرگز و هرگز آمال و آروزهاي «فرانسيس فورد كاپولا» در همان سال‌هاي آغازين دهه 70 اين نبود كه او فقط گاه‌گداري كار سينما كند.
او براين باور بود كه ساليان سال فيلم خواهد ساخت و تمامي آنها مانند «مكالمه»، «پدرخوانده» و حتي «اينك آخرالزمان» كولاك خواهد كرد. در صورتي كه در زندگي حرفه‌اي او چنين روندي روي نداد و متاسفانه كاپولا هم به سرنوشت اورسن ولز فقيد (1985 – 1915) و باستر كيتون شهير (1966 – 1895) نائل شد.2 نفري كه قبل از 30 سالگي آنچه مي‌خواستند بسازند را ساختند و كار نكرده‌اي نمانده بود. كوتاه سخن اينكه استوديوها هم از آنها روي برگردانند.
كاپولا ضمنا در كنار اين تشابهات يك فرقي هم با اين 2 نفر دارد و اين فاكتور را مي‌توان در ساختن اثري به نام «جواني بي‌جواني» يافت. او به دنبال اكسير جواني است. كاري كه قهرمان داستانش در اين فيلم مي‌كند.
كاپولا البته اين‌قدر واقع‌بين هست كه بپذيرد فيلمش به رغم لوكيشن هاي عظيم و خرج زياد يك كار شكست خورده است.
اثري كه تنها نتوانست 2 هفته در آمريكا روي پرده دوام بياورد و كل فروشش در آنجا نهايتا به 240 هزار دلار رسيد. با اين همه او اهل رها كردن نيست. وودي آلن فيلم مي‌سازد و در 74 سالگي كاري ندارد كه كسي فيلمش را مي‌بيند يا نه؛ كاري كه گدار هم انجام مي‌دهد. اما كاپولاي استثنايي همچنان مي‌خواهد كار كند و ديده شود.
روندي كه علاقه‌مندان به سينما هم در آرزويش هستند و به قول راجر ايبرت خوب است اين «جواني‌ بي‌جواني» استاد را به مثابه يك بازي تمريني قبل از شروع يك مسابقه ‌حماسي بزرگ در نظر آوريم و نه هيچ چيز ديگر!
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=51354

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر