۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

غريبه‌ها ( Strangers)

وقتي‌ 3 به 2 بازنده مي‌شود


مهدی تهرانی:غريبه‌ها ( Strangers) يك اتفاق بزرگ در سينماي هاليوودي است، هم به دليل گروه سازنده‌اش و هم تعريفي تازه كه از ژانر جنايي – معمايي به دست می دهد فيلمي 9 ميليون دلاري با داستاني به ظاهر تكراري و بهره گرفته از بازيگران كمتر شناخته شده.
در واقع به جز ليو تايلر هيچ نام بزرگي در اين فيلم نمي‌بينيم. مهم‌تر از همه اينكه كارگردان غريبه‌ها يعني برايان برتينو تقريبا تازه‌كارترين فيلمسازي بوده كه در اين چند ساله ‌يكباره فيلمي را براي ساخت – در پروسه توليد فيلم هاليوودي با موانع فراوان– به دست گرفته و ناگهان از يك فيلمنامه‌نويس معمولي به مقام كارگرداني مي‌رسد؛ آن هم كارگرداني براي كمپاني وارنر و به تهيه‌كنندگي جري بروكهام!
سناريوي 125 صفحه‌اي برتينوي 30 ساله براي سران وارنر بسيار جلب نظر كرد كه مهم‌ترين دليل آن دوري فضاي داستان از حال و هواي مدرن امروزي در فيلم‌هاي ترسناك بود. ديگر اينكه اگر چه لوكيشن داستان بشدت محدودكننده به نظر مي‌رسيد (هتلي كوچك با چند اتاق و يك محوطه روبه‌رويي) اما جست و گريزها و آمدن و رفتن‌ها واقعا در فيلمنامه‌ «غريبه‌ها» به گونه‌اي طراحي شده بود كه اين تنگي فضا را بسيار تعديل مي‌كرد و در واقع فيلمنامه برتينو بسيار تصويري بود!
او از عنصر مكان بسيار سنجيده و پر از ظرافت استفاده كرده و برگ برنده‌اش هم در اينجاست، ضمن اينكه فيلم او اگرچه در ژانر معمايي – جنايي جاي مي‌گيرد، اما اثري به غايت دلهره‌آور هم هست، تا اينكه فيلمي باشد مطلقا ترسناك و وحشتناك؛ فيلمي كه اگرچه 90 دقيقه زمان دارد اما همه چيز به بهترين وجه سر جاي خودشان قرار گرفته‌اند تا رازها و رمزها بيان شوند و به زياده‌گويي هم احتياجي نباشد.
اگرچه سينما و ژانرهاي متعلق به آن هر كدام عشاق ويژه خود را دارند اما شايد‌ به نوعي سينماي دلهره و يا سينماي وحشت را بتوان نمك تمام ژانرها دانست.چنانچه اگر داستاني تمام قواعد اين ژانر را رعايت كند و عناصر داستان هم به‌گونه‌اي منطقي وارد چارچوب كار شوند، آن وقت است كه توليد و درك خودخواسته اين هيجان از سوي تماشاگر بسيار به صرفه‌ به‌نظر مي‌رسد.
«غريبه‌ها» در قالب يك اثر نفسگير كه پر از رمز و راز و سؤال و معماست، به تناسب سرشار از تعليق و كنش و ديوانه‌بازي هم هست و مملو از تكه‌هايي كه نه جوابي برايشان پيدا مي‌شود و نه اصلا نيازي به اين پاسخ‌ها احساس مي‌شود؛ چرا كه هر تكه به تكه بزرگتري مي‌پيوندد كه جواب سئوال را در دل خود دارد و به‌صورت مستتر باقي مي‌ماند، حال اين به توانايي تماشاگر برمي‌گردد كه به حدس و گمان روي مي‌آورد و خود را در قالب كاراكتر جا مي‌اندازد و تا آخر داستان با او مي‌ماند يا اينكه نه، صبر مي‌كند تا كارگردان با اطلاعات قطره‌چكاني كه از قواعد ژانر جنايي – معمايي است، به او كمك كند. خوشبختانه داستان «غريبه‌ها»، روايتي دور از ذهن ندارد و داستاني دم‌دستي است. اين اتفاق و داستان مي‌تواند در هر جا و هر جغرافيايي روي دهد. كريستين مك كي (ليوتايلر) و جيمز هويت (اسكات اسپيدمن) يك زوج تازه هستند.
آنها سرخوش و سرحال به يك مراسم عروسي مي‌روند و در بازگشت به‌دليل خرابي ماشين‌شان مجبور به توقف اجباري مي‌شوند؛ آن‌هم در ناكجاآبادي كه دست بر قضا بدجوري بوي متروكه‌آباد مي‌دهد؛ يك جاده دورافتاده در حوالي يك هتل كوچك با چندين اتاق. در ابتداي اقامت اجباري زوج جوان، با توجه به اينكه تا رسيدن صبح چند ساعتي بيشتر نمانده، مبين خطراتي نيست، اما وقتي چند صداي مشكوك تمركز زوج جوان را به هم مي‌زند و همچنين با به‌صدادرآمدن در اتاق‌شان براي چندمين بار در ‌حالي‌كه آن طرف در هويت‌اش بدجوري ترسناك است، درمي‌يابيم كه ترسيدن را بايد شروع كنيم.
نه «كريستين» و نه «جيمز» و نه ما به عنوان تماشاگر اصلا نمي‌دانيم اين در زدن‌ها براي چيست؟ و مولد آن صداهاي ترسناك و وحشتناك كدام است و مهم‌تر از همه اينكه آن ور دري‌ها چرا نقاب به چهره دارند و تن صدا و رفتارهايشان اين قدر غيرعادي است؟ در اولين دق‌الباب، نقاب‌پوش اول سراغ زني به نام مارتا را مي‌گيرد. در حالي‌كه ما فقط كريستين و جيمز را مي‌شناسيم كه در حدود 10 تا 15 دقيقه اول فيلم با آنها آشنا شديم و برتينو با هوشمندي در همين زمان كم، كمي از رفتار و ويژگي‌هاي اين 2 را به ما نشان داده، مثل همين ترسو بودن ذاتي «كريستين»؛ عنصري كه بسيار خوب براي اين داستان جواب مي‌دهد.
اصلا براي همين است كه ما هم از همان لحظات اوليه ترسيدن زوج داستان، با آنها همذات‌پنداري كرده و شروع به همراهي‌شان مي‌كنيم و هر چه آنها بيشتر سيگنال‌هاي ترس و وحشت و درماندگي و بلاتكليفي نشان مي‌دهند، ما هم مصرانه‌تر از قبل به اين همراهي ادامه مي‌دهيم، تا جايي كه حتي سوسپانس ماجرا و بعضي كنش‌ها، ديگر مي‌خواهد نفس‌مان را ببرد، اما باز هم به عنوان تماشاگر واكنش نشان مي‌دهيم و ناخواسته يا با فرياد و يا با نجوا از بازيگران مي‌خواهيم دقت كنند مبادا در تله‌هاي اين سه نفر ناشناس كله‌خراب لاكردار گرفتار آيند.
برايان برتينو از همين 2 وجب لوكيشن فيلمش بهترين استفاده را برده. ورود و خروج از حياط به اتاق و عكس آن بارها روي مي‌دهد اما هر بار شرايط براي قهرمانان داستان ما فرق مي‌كند. در نتيجه سوسپانس تزريق شده به داستان همواره به اندازه جلوه‌گري مي‌كند و واكنش‌هاي بعدي برايمان منطقي به نظر مي‌رسد. اصلا كار به جايي مي‌رسد كه ما نه مي‌خواهيم از اين سه نفر نقاب زده بر چهره چيزي بدانيم و نه سراغ انگيزه و ذات ماجرا برويم. ما فقط مي‌خواهيم «كريستين» و «جيمز» تا صبح پايدار بمانند، با هوش و ظرافت رفتار كنند تا هم دخل اين نقاب‌پوش‌ها در بيايد و هم اينكه مي‌دانيم اگر تا طلوع خورشيد اين 2 نفر زنده بمانند، كار تمام است و خطر دور مي‌شود.
يك كار جالب ديگر برتينو كه باعث شده غريبه‌ها از بسياري از فيلم‌هاي مشابه چند سال اخير متمايز شود، پرهيز او از نشان‌دادن چهره‌هاي مدرن و امروزي ترس و وحشت است. هيولاهاي آهني و ماشيني، زامبي‌هاي همه جا سرگردان و مانند آنها را به كرات ديده‌ايم. اما غريبه‌ها اگرچه داستانش مربوط به زمان حال است، اما حال و هوايي مانند فيلم‌هايي دهه 70 دارد. همين تفاوت، باعث گيرايي زيادي شده و مهمتر اينكه تفاوت‌ها در همين بدمن‌ها بيشتر قابل اشاره است، نه از جغد و خفاش‌هاي انسان‌نما خبري است و نه از چهره‌اي تكراري.
چند نفر هستند كه آدميزادند و از نوع يك سر و 2گوش و با نقاب به چهره مي‌خواهند زوج داستان را بكشند و باقي قضايا... و در خاتمه باز هم تاكيد بر اينكه تفاوت‌هاي ساختاري و استفاده هوشمندانه از عنصر مهم مكان يكي از مهمترين ويژگي‌هاي فيلم غريبه‌ها است؛ ويژگي‌هايي كه يك تريلر معمايي – جنايي، واقعا براي خوش‌ساخت شدن به آنها نياز دارد، نه صرفا به يك جغرافياي عجيب و غريب و لوكيشن چند صدهكتاري و صورتك‌هاي ترسناك.غريبه‌ها كه از 30 مي سال‌جاري به اكران سراسري راه يافته، اكرانش هنوز در گروه سينمايي بالاي 1500 سالن ادامه دارد و تا هفته سوم جولاي چيزي حدود 110 ميليون دلار فروخته است.

http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=62615

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر