۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه



همه آن هفت سال


سالروز تولد ويتوريو دسيكاي فقيد، يكي از پايه‌گذاران نئورئاليسم ايتاليا




مهدي تهراني:در ايامي كه سالروز تولد ويتوريو دسيكاي فقيد، يكي از پايه‌گذاران نئورئاليسم ايتاليا است، انگيزه اصلي در ارتكاب و انجام اين نوشتار، بحثي است كه حداقل 2 يا 3 سال است كه در وبلاگ‌ها و در نوشته‌هاي منتقدان اينترنتي سراسر جهان مي‌بينيم و حتي «راجر ايبرت» نيز از دست اينها به خدا پناه برده است।
داستان اين نوجوانان و به عبارتي منتقدان اينترنتي سينما اين است كه اعتقاد دارند كه نئورئاليسم سينماي ايتاليا از آنجا شروع شد كه يك بابايي كه فيلمساز بود، در شهر رم، يك‌روز حوصله‌اش سر مي‌رود؛ آن‌هم زير توپ و تانك و در بحبوحه‌ جنگ جهاني دوم؛ و دوربين‌اش را مي‌اندازد روي كولش و براي اولين‌بار به خودش جرأت مي‌دهد از استوديو برود بيرون و يكي دو شاتي بگيرد. دست بر قضا اين شات‌ها گرفته مي‌شود و خيلي هم عالي از كار درمي‌آيد و بقيه هم خوششان مي‌آيد و اينگونه «واقع‌گرايي نو» شكل مي‌گيرد و نئورئاليسم ايتاليا چهره مي‌گشايد.
قديمي‌ها ديگر آردها را بيخته و الك‌ها را آويخته‌اند، جديدي‌ها هم سر در قسمت چهارم ترميناتور دارند. يكي بايد پيشقدم شود و بگويد آهاي خلق‌الله «اين چيزهايي كه اين جماعت تين‌ايجر درباره سينما مي‌گويند توهم بعد از خوردن يك مك‌دونالد گنده است.» (راجر ايبرت)اين داستان نئورئاليسم سينماي ايتاليا هم دارد تمام مي‌شود؛ از اين منظر كه منتقدان نازنين وبلاگي وقت و بي‌وقت، در سالگرد تولد يا مرگ يكي از سران اين جنبش سينمايي يا بي‌دليل مثلاً در 100سالگي راهبه اكوادوري، درباره اين موضوع نئورئاليسم سينما و پيشگامان ايتاليايي‌اش مي‌نويسند؛ يعني اينكه مردي دوربين روي كولش انداخته و رفته خارج شهر چند تا شات گرفته و نتيجه‌اش شده يك فيلم به سبك نئورئاليسم. قديمي‌ترها هم مثل خود نئورئاليسم ايتاليا ديگر يا پوست انداخته‌اند و يا اينكه اين‌قدر درباره‌اش- و به‌درستي- نوشته‌اند كه حال دوباره نوشتن ندارند.
نئورئاليسم سينماي ايتاليا صدالبته اين‌طوري كه وبلاگ‌گردانان جوان به كرات مي‌نويسند خلق نشد كه اگر اينگونه بود تمام ثروتمندان تاريخ طي سال‌هاي 1912 تا 1945 دوربين سفارشي داشتند كه بروند ييلاق و از سگ و گربه‌شان فيلم بگيرند و با قيمت گزاف ظاهر كنند بعد بگذارند در آبدارخانه مباركه... اين واقعاً توهين است به تاريخ سينما. نئورئاليسم سينماي ايتاليا حاصل كشته‌شدن ميليون‌ها انسان بود آن‌هم درگذر زمان و به‌ويژه درطول جنگ جهاني دوم. آن‌هم در منطقه‌اي كه ابتدا بيشترين فشارها را در اين جنگ به ديگر كشورها وارد كرد و پس از آن خودش كله‌پا شد.
روشنفكران موجود در قبيله سينمايي آن روزهاي ايتاليا، نئورئاليسم ايتاليا را پا گذاشتند به هزار و يك دليل كه فقط يك دليلش بيان آزاد و آزاديخواهي بود وگرنه چندين سبك فيلمسازي ديگر هم وجود نمي‌داشت مگر اكسپرسيونيسم و رسيدن به رئاليسم نوين آن‌هم در يك پروسه 20ساله( تازه خود همين رئاليسم نوين هم به معناي واقعي كلمه در 1925 نيامده از بين رفت). رسيد به نئورئاليسم ايتاليا، نه نئورئاليسم سينماي جهان! تفاوت حتي در عبارت‌‌هاست؛ يعني اين سبك سينما در جايي خاص متولد شده و قابل تعميم نيست. حالا هي دوستان باحال وبلاگي با جمعيتي حدود ‌هزارنفر مي‌نويسند فلان فيلم برگرفته از نئورئاليسم سينما است.
تازه قياس‌شان هم مثلاً درباره فيلم ارباب حلقه‌ها است. ارباب حلقه‌ها و نئورئاليسم سينما؟! البته مي‌شد اول به دليل اين فكرها و تراوشات وبلاگي سرمان را به ديوار بكوبيم اما اين كار اگرچه شدني است اما ناكاري‌اش براي خودمان مي‌ماند. راه ديگر نوشتن دوباره است. اگرچه 10بار هركس به فراخور سن و سال درباره نئورئاليسم ايتاليا نوشته. ذكر 5- 4 تا فيلم هم بد نيست اما اينكه اصلا چطور شد كه اين سبك سينمايي پديد آمد، پرداخت به جنبه‌هاي جامعه‌شناختي و معناشناختي‌اش‌ بسيار راهگشاست.
داستان اينجاست كه بسياري فكر مي‌كنند اصلا اين نئورئاليسم يك جريان همواره ملي بوده؛ در حالي كه اصلا اينگونه نيست. نئورئاليسم (واقع‌گرايي نو) وقتي در ايتاليا پس از 20 سال ريشه داشتن‌ سر از خاك بيرون آورد، خيلي‌ها مي‌خواستند اين نهال نورسته را از بيخ بكنند.
بسياري از وطن‌پرستان ايتاليايي افراطي نظر داشتند كه اين موج نوي جديد، تصوير بدي از ايتاليا به جهان بيرون ارائه مي‌دهد و مكان‌هاي خراب و كثيف كه از ايتاليا نشان داده مي‌شود جهانيان را بدبين مي‌كند- مثل روزگار اواخر دهه60 و اوايل 70 كه هر فيلمي به هر ضرب و زوري بود 4 تا كاسه و كوزه و بچه تراخمي نشان مي‌داد تا بتواند از جشنواره آن‌ور آب حتي اگر شده يك دايناسور پلاستيكي به دست آورد- آن روشنفكران به تنها چيزي كه فكر نمي‌كردند قصه‌هاي اين نوع سينما بود و تصوير آن. نئورئاليسم ايتاليا بر پايه شعر بنا شد و تاثير پذيرفته حتي از رئاليسم دراماتيك فرانسوي و پيش از آن از رئاليسم نوين. همه اينها بيست و چند سالي طول كشيد تا پس از جنگ، نئورئاليسم ايتاليا چهره به جهان سينما بنماياند و به هنر هفتم جلوه‌گري ببخشد، نه اينكه از او جلوه‌گري بگيرد.
ويسكونتي نفر اول اين داستان بود. به خاطر مكنتي كه داشت و خانواده مرفه و با نفوذش او تا 1948 آمد. اما ديگر او هم كلاهش پشم نداشت و در سال 1949 قانوني وضع شد كه در فيلم‌هاي نئورئاليسمي ايتاليايي كه حرف اصلي‌شان ظهور بي‌عدالتي، فساد و فقر و نكبت بود، اگر سكانسي، ديالوگي، چيزي بر ضد ايتاليايي جماعت باشد، فيلم مي‌رود توي قيف! اينگونه شد كه يك موج نوي سينمايي پس از 20سال گذران طفوليت(! )فقط 5سال توانست جواني كند.
ويسكونتي كه رفت اما «دسيكا» حتي شده با بازيگري در فيلم‌ها حضور يافت. روبرتو روسليني در ميدان ماند و به اصالت نئورئاليسم پايدار ماند. داستان نئورئاليسم از نگاه روسليني همان ديدگاه‌هاي ويسكونتي بود؛ تعريف سينما با ارائه قصه‌اي عادي و مردمي و البته با نگاه خلاقانه و مثبت آن توسط دوربين‌هايي كه از كنج استوديوها رها شده بودند. روسليني البته هرگز سراغ فيلم‌هايي با داستان «وسوسه»- آنچه كه ويسكونتي به عنوان اولين كارگردان اين موج نو ساخت و فيلمش اولين ساخته از اين نوع نام گرفت- نرفت. او «ويتوريو دسيكا» را محترم مي‌دانست و حتي «دوچرخه» دسيكا را كامل‌ترين اثر در نئورئاليسم ايتاليا مي‌دانست.
اما اين سينماي تازه پديدآمده چند سال مي‌توانست با وسوسه‌هاي «ويسكونتي» يا «دزد دوچرخه» دسيكا سر كند؟ فيلم‌هايي كه وقتي ساخته شدند هنوز جنگ جهاني دوم نشده بود كه هيچ، اصلا در آن زمان- نوامبر 1942‌- كسي باور نمي‌كرد كه آلمان‌ها ببازند. اينگونه بود كه 3سال بعدش «روسليني»، «رم‌شهر بي‌دفاع» را ساخت و نئورئاليسم ايتاليا در 3سالگي‌اش شكوفا شد. چرا؟ چون جهانيان «رم شهر بي‌دفاع» را ديدند و تقديس‌اش كردند و اينگونه نئورئاليسم ايتاليا جايگاهي جهاني پيدا كرد. و همين موج نو و جنبش سينمايي اما در 7 سالگي‌اش مرد. در آگوست 1949! و چرا؟ چون طبق قانون موظف به ناديده گرفتن آيتم‌هايي شد كه اصلا براي نشان‌دادن همين الفت‌ها به وجود آمده بود.
نشان دادن فقر و نكبت و بي‌عدالتي و فساد و فحشا در ذات نئورئاليسم ايتاليا بود। پس اينگونه نبود كه يك نفر از سر سيري يك روز صبح حوصله‌اش سر برود آن هم درگير و دار جنگ جهاني دوم و برود تپه‌هاي اطراف رم و دوربين به كول فيلمي بسازد. نه سال‌ها طول كشيد تا با داشته‌هاي سبكبار گذشته نطفه چيزي به نام نئورئاليسم سينماي ايتاليا بسته شود؛ جنگي خانمانسوز در بگيرد و پس از 2دهه در 1942 بالاخره اين جنبش سينمايي از فيلمي رونمايي كند. اين طفل، 2ساله و 3 ساله شود و سرانجام 7سالگي‌اش را جشن بگيرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر